زمین مگذار
سه تارت را زمین مگذار
که جانگیرم من از آداب آن بی تاب تک مضراب
سه تار دست تو یعنی کلام ایزد دانا
که منرا می شود قبله نما آواز زیبایش
سه تار تو پر است از واژه های آن دل لبریز از مهرت
پر از مفهوم پر از معنا
سه تارت را زمین مگذار ای سردار سرسبزی
که آواز پر از شور همایونی تو از عشق سرشار است
پر از نوراست ماهورت عجب دشتیاست آن گوشه
نمی دانم، فروغ پرتو حسنت تشعشع تا کجا دارد
فقط دانم که در بزمت حضوری ربنا دارد
سه تارت را زمین مگذار
که من قبله نما گم کرده ام غیر از صدای تو
سه تارت را زمین مگذار ای استاد خوش الحان
که میلرزد تفنگ زورگویان از ندای ساز زیبایت
سه تارت را زمین مگذار ای استاد آزادی
ندای تازه میروید از آهنگ مسیحایت
تویی در اوج این غوغای عشقبازان
سه تار تو پر از آواز شهناز است
پر از رندان مست و پر از دستان و سرمستان
سه تارت را زمین مگذار، که سازت خوب می داند
نوید صلح و آزادی، چسان خواند
هوا بس ناجوانمردانه سرد است
اگر دنیا زمستان است، تو در بگشای
بت چین را بیاور تا زند چاووش
به فریاد بلند صبح و بیداری
نوید عشق در راه است
سه تارت را زمین مگذار
که:ما دلشدگانیم
ما دلشدگان خسرو شیرین پناهیم
ما کشته آن مه رخ خورشید کلاهیم
(شاعر این شعر زیبا رو نتونستم بفهمم کیه لطفا شما دوستان کمک کنید)
کلمات کلیدی :